خدا و قرآن را از دیدگاه نو بشناسیم

خدا و قرآن را از دیدگاه نو بشناسیم
خداشناسی-قرآن شناسی-دینی
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان خدا و قرآن را از دیدگاه نو بشناسیم و آدرس khodamehraban.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوندهای روزانه

 

بسم الله الرحمن الرحیم                         هست کلید در گنج حکیم

مصاحبه  هارون یحیی

با شبکه تلویزیونی بی بی سی

در رد نظریه داروین

. سال 2009میلادی که بزرگداشت دویستمین سال تولد "چارلز داروین"، دانشمند انگلیسی، خالق نظریه تکوین و نویسنده کتاب پرآوازه "منشأ انواع"، به شمار می رود، در حال حاضر در دانشگاه های سراسر دنیا و به ویژه انگلیس جشن گرفته می شود و با برگزاری جشنواره ها، مسابقات و برنامه های گوناگون بین المللی همراه است. در این سال، مناطره های جنجالی و خبرساز هارون یحیی با "ریچارد داوکینز"، دانشمند "تکوین گرا"ی انگلیسی و مدافع سرشناس فرضیه های علمی چارلز داروین، نظرهای بسیاری را به خود جلب کرد گفت و گوی اختصاصی با دانشمند هارون یحیی را می خوانید که در آن، اساس مخالفت این نظریه پرداز ترک با داروینیسم، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. هارون یحیی عقیده دارد که داروینیسم، ریشه شکل گیری بسیاری از دیدگاه ها و فرقه های سیاسی از جمله "ماتریالیسم" و "فراماسونری" است و همچنین با آموزه های اسلامی مغایرت دارد. وی دیدگاه های علمی داروین را که بیش از 150 سال است در سراسر دنیا تدریس و آموخته می شوند، رد می کند و از آنها به عنوان منشأ فساد سیاسی نام می برد. پاسخ های آقای یحیی به سؤالات بدون هیچ گونه قضاوت و جهت گیری در تأیید یا تکذیب آنها است و تلاش خواهد شد تا گفت و گو با پروفسور ریچارد داوکینز در مخالفت با آقای هارون یحیی نیز از همین طریق منعکس شود تا ضمن حفظ بی طرفی علمی، قضاوت نهایی بر عهده خوانندگان گذاشته شود

. آقای یحیی، در ابتدا از شما به دلیل وقت که در اختیار ما گذاشتید، سپاسگزار می کنیم. به عنوان سؤال اول، از شما می پرسم که : زمینه علمی و دلیل مخالف شما با داروینیسم چست؟ شما بارها ذکر کرده اید که داروینیسم در حال افول است و طرفداران آن رو به کاهش هستند. آیا ممکن است محکم ترین دلایل خود در نفی داروینیسم را مطرح کنید؟

داروینیسم با دو مخمصه بزرگ رو به رو شده است. ثبت فسیلی، و عدم توانایی این نظریه در اثبات این که چگونه نخستین سلول زنده متولد شد. شخص داروین هم می دانست که "ثبت فسیلی" می تواند فرضیه اش را به خطر بیندازد. او در "منشأ انواع" اذعان می کند که ثبت و تاریخچه فسیلی نمی تواند از منظر تکوین مورد بررسی قرار بگیرد. "چر اگر انواع، از سایر انواع و به وسیله ویژگی های توارثی برتر ریشه می گیرند، ما همه جا شاهد گونه های بی شمار تغییر یافته و دگردیسی شده نیستیم؟چرا انواع که ما آنها را به خوبی سامان یافته می بینیم، در تعارض و گسیختگی نیستند؟ گونه های دگرگون شده بی شمار باید وجود می داشتند، اما چرا ما آنها را در مقیاس های بی پایان و بی شمار، جاسازی شده در پوسته زمین نمی یابیم؟... پس چرا هرگونه زمین شناختی، یک قشر سلولی پر از چنین پیوندهای مداخله گری نیست؟

زمین شناسی مطمئناً این حلقه برتری وراثتی ژنتیکی را نشان نمی دهد؛ و این مطمئناً جدی ترین و روشن ترین مخالفتی است که می تواند با فرضیه من انجام شود." (چارلز داروین، منشا انواع؛ صفحات 172تا280)

150 سال پیش، داروین این سؤال را مطرح می کند که چرا نمونه های دگرگون شده یافت نمی شوند، و داروینیست ها امروز همچنان در پی پاسخ این سؤال هستند. در نتیجه، پاسخ روشن خواهد بود. این نمونه ها یافت نمی شوند چرا که اصلاً وجود ندارند. بیش از 100 میلیون فسیل تا به امروز کشف شده است، اما هرگز ثابت نشده که حتی یکی از آنها هم از دیگری ریشه گرفته و در یک توالی ژنتیکی، نزول کرده و به عبارت دیگر، نمو و تکوین یافته است. تاریخچه و ساختارشناسی فسیل ها نشان می دهد که موجودات زنده به ناگهان ظاهر شده، و به عبارت دیگر خلق شده اند و تا ده ها میلیون سال، بدون تغییر باقی مانده اند. یعنی اصلاً هرگز مراحل تکوین و تکامل را پشت سر نگذاشته اند. داروینیست های با هوشمندی فراوان تلاش کردند تا این واقعیت را مخفی نگاه دارند و اگر توجه کرده باشید، هرگز اثری از فسیل ها در موزه ها و دانشگاه های معروف جهان دیده نمی شود و آنها را نمایش نمی دهند. در اکثر نمایشگاه ها و موزه های بزرگ جهان، تنها بعضی از نمونه های خاص از فسیل های انواع منقرض شده یا دایناسورها را در معرض دید عموم می گذارند، اما هرگز فسیل 200 میلیون ساله یک عنکبوت، فسیل 300 میلیون ساله یک سرخس یا فسیل 100 میلیون ساله یک ماهی را به شما نشان نمی دهند.اما به لطف خدا، ما این خدعه داروینیست ها را نقش بر آب کردیم. ما صدها نقاشی از انواع فسیل ها در کتاب من با عنوان "اطلس خلقت" را به همراه تصاویری از نمونه های در حال حیات به چاپ رساندیم. داروینیست ها پس از آن دچار یک شکست عمیق شدند، چرا که این تصاویر، یک ضربه مهلک به داروینیسم بود. بن بست دیگر که داروینیست ها با آن رو به رو شده اند، عدم توانایی آنها در توجیه چگونگی خلقت نخستین سلول است. آنها می گویند که نخستین سلول در زیر حجم عظیمی از آبهای گل آلود و بر اثر تابش نور و وزش بادهای سهمگین، به طور غیرارادی و ناگهان ظاهر شد. وقتی از آنها می پرسید که چگونه چنین چیزی ممکن بوده، آنها می گویند که به شکل معجزه آسایی این اتفاق روی داده است. سپس وقتی می پرسید که چگونه سلول لاشعور توانسته انسان ها، گیاهان و حیوانات را حیات ببخشد، آنها با گفتن این که "اتفاقی" بوده، قضیه را جمع بندی می کنند. آنها یک الهه خیالی به نام شانس دارند و به راحتی این گونه استدلال های سفسطه آمیز را به میان می آورند. آنها می گویند که گل ها، گیلاس ها، پرتقال ها، خرگوش ها، ببرها، گربه ها، و از همه مهم تر انسان هایی که موسیقی می آفرینند، شهرها را می سازند، اتم را می شکافند و به سفر فضا می روند، به صورت اتفاقی خلق شده اند. حتی یک کودک دبستانی هم به این نظریه می خندد، اما کسانی که تحصیل کرده اند و استاد دانشگاه شده اند، آن را جدی می گیرند و برایش توجیه می سازند. این نشان می دهد که داروینیسم چگونه به لحاظ زبانی مردم را مسحور خود کرده است. اما پروردگار متعال امروز آن تسلط را از بین برده، و مردم کم کم دارند حقیقت را مشاهده می کنند. داروینیسم به زودی به تاقچه های پرغبار تاریخ سپرده می شود و مردم از این که چگونه یک عمر فریفته آن بودند، شگفت زده خواهند شد. همان طور که می دانید، بخش عمده نظریه داروین بر پایه دیدگاه انتخاب طبیعی بنا شده است. این نظریه، برتری و انتشار صفات توارثی مطلوب در فرایند هم آوری و تکثیر نسل را خاطرنشان می کند.

شما بر چه اساسی این نظریه را رد می کنید؟

یکی از تاکتیک های مهم داروینیست ها، استفاده از دایره واژگان پیچیده و غامض و ترکیب آن بالغات غیر قابل درک لاتین برای فرافکنی کردن آن چیرهایی است که نمی تواند توضیح بدهند. از این راه، آنها می توانند وانمود کنند که اتفاق غیرممکن، رخ داده است. داروینیست ها باید توضیح بدهند که زندگی ابتدا چگونه پدیدار شد. برای یک نظریه که نتواند ثابت کند نخستین سلول چگونه تولید شد، جایگاهی ندارد که بخواهد در مورد پدیدار شدن گونه های ژنتیکی گوناگون بحث کند. علاوه بر این، انتخاب طبیعی هیچ قابلیتی ندارد تا به پرورش نسل های جدید منجر شود، و این یک واقعیت آشکار فنی است. این یک واقعیت است که قدرتمند در طبیعت باقی می ماند، در حالی که ضعیف می میرد و تکوین گرایان تلاش می کنند این امر را به عنوان توجیه علمی تکوین مطرح کنند. اما این مطلب که ضعیف معمولاً طعمه قوی می شود و در دام او اسیر می گردد، ارتباطی به تکوین ندارد. آن جاندارانی که در مقابل سرما مقاومت دارند، باقی می ماند و آنهایی که ندارد، می میرند. آن که چابک تر و سریع تر است، می گریزد و آن که کندتر و آرام تر است، سقوط می کند و توسط غارتگر، شکار می شود؛ و هیچ کجای این واقعیت، هیجان انگیز یا جدید نیست. این درست است که در میان گله ای از بزهای کوهی که از یک شیر فرار می کنند، سریع ترین و قوی ترین ها از حمله او می گریزند و در امان می مانند، اما این بزهای کوهی به ناگهان به زرافه یا سایر انواع حیوانات تبدیل نمی شوند. انتخاب طبیعی نمی تواند هیچ ویژگی جدیدی به ساختار ژنتیکی موجودات زنده بیفزاید، و یک گونه زندگی را به نوعی دیگر تبدیل کند. به عبارت دیگر، برخلاف آن چه که داروینیست ها می گویند، انتخاب طبیعی یک قدرت تکوینی نیست. در نتیجه، هیچ اثباتی برای این واقعیت که انتخاب طبیعی می تواند به تکوین و تکامل گونه های زیستی بدل شود، مشاهده نشده و "کالین پترسون"، دیرین شناس تکوین گرای مشهور انگلیسی نیز این امر را در کلام خود تأیید می کند: "هیچ کس تا امروز گونه ای با کمک سازوکار انتخاب طبیعی تولید نکرده است. هیچ کس تا امروز نزدیک به آن هم نشده و بخش عمده مجادله بر سر نئوـ داروینیسم نیز حول محور همین پرسش است." در نتیجه، آیا شما موتاسیون یا جهش ژنتیک را هم انکار می کنید؟ مشاهده شده که بسیاری از فرزندان در یک فرایند تولید مثل، به صورت معلول، ناشنوا، نابینا، کوتاه قد یا مبتلا به برخی از بیماری های خاص روحی و روانی متولد می شوند. این واقعیت را چگونه تحلیل می کنید؟ موتاسیون، تغییراتی است که بر اثر تأثیرات شیمیایی یا تابشی در DNA رخ می دهد. پرتو رادیواکتیو می تواند در برخی از موارد بر زنجیره DNA تأثیر بگذارد و در نتیجه، یک یا چند حلقه از این زنجیره را دچار اختلال عملکرد کند. موتاسیون، به شکلی ترسناک برای ساختار موجودات زنده زیان آور است. موتاسیون بیشتر از این که به گسترش منجر شود، تخریب می کندو هیچ نمونه ای از موتاسیون سودمند تا امروز مشاهده نشده است. با این حال، براساس تخیلات و توسعه طلبانه داروینیست ها، موجودات زنده، شرایط عالی امروز خود را به عنوان حاصل موتاسیون و به عبارت دیگر، حوادث رخ داده در یک DNA خاص می بینند. باور داشتن به چنین عقیده ای تقریباً غیرممکن است. اگر ما DNA را یک کتاب محسوب کنیم، موتاسیون همانند اشتباهات تایپی به هنگام حروفچینی خواهد بود که با ادامه یافتن کار تایپ کتاب، اضافه می شوند. مشخصاً این اشتباهات در هنگام طی شدن فرایند حروفچینی کتاب، هرگز اصلاح نمی شوند و یا اضافه شدن بخش های جدیدی به کتاب را هم به دنبال نمی آورند. خسارت تنهاچیزی است که در پی اشتباهات به دنبال می آید. برای مثال اگر شما یک بخش قطور وحجیم از تاریخ جهان را به شخصی بسپارید تا تایپ و بر روی یک رایانه ذخیره کند، و در هنگام کار او چندین بار اختلال ایجاد کنید، از او بخواهید چشمانش را ببندد و به صورت تصادفی کلیدهایی را فشار دهد، از میان صفحات متن او بخش هایی را بردارید و به شخص دیگری بدهید تا هم زمان تایپ کند، آیا شما فکر می کنید هیچ پیشرفتی در فرایند آماده سازی این کتاب اتفاق می افتد؟ آیا مثلاً بخش های مربوط به "تاریخچه چین باستان" که از میان صفحات او برداشته شده، در بین تایپ شده هایش یافت خواهد شد؟ هر چقدر ما بیشتر در فرایند کاری او اختلال ایجاد کنیم، حاصل نیز ناقص تر خواهد بود. اما براساس نظریه داروینیست ها، "اشتباهات تایپی باعث بهبود کار کتاب می شوند." براساس نظریه تکوین، موتاسیون در DNA اتفاق می افتد تا نتایج مطلوب و سودمند را ایجاد کند، مانند افزودن اعضای کامل همچون چشم ها، گوش ها، دست ها، بال هاو یا ویژگی هایی که به هوشیاری نیازمند هستند، مانند تفکر، یادگیری یا تحلیل. همه توجیهاتی که نظریه تکوین تلاش می کند آنها را بیاورد، حول این محور است که منشأ حیات با چنین ادعاهای غیر منطقی و عجیبی گره خورده است. به صورت خلاصه، موتاسیون فراندی نیست که موجودات زنده را براساس ادعای تکوین گرایان، ارتقا و بهبود ببخشد. اثر خالص موتاسیون، تنها ضرر و زیان است. تأثیرات ایجاد شده توسط موتاسیون را می تون در مردم هیروشیما، ناگازاکی و چرنوبیل و به عبارت دیگر، در میان موجودات مرده، دفرمه شده و زمین گیر شده یافت.

به عقیده گروهی از نظریه پردازان، خلقت انسان ها، توالی معناداری از خلقت میمون های اولیه است که در میان آنها و انسان ها، خصوصیات ژنتیک و رفتاری مشترک بسیار زیادی وجود دارد. شما در این زمینه چه فکر می کنید؟

همانند همه کائنات و موجودات زنده، انسان ها نیز بر اثر دستور خداوند که به آنها امر کرد "بشوید"، خلق شدند. هیچ شکلی از حیات، توالی شکل دیگر نیست. انسان ها، از روز نخست، انسان آفریده شدند و هیچ شباهتی بین آنها و میمون ها یا سایر جانوران وجود ندارد. نظریه داروین که معتقد است انسان ها و بوزینه ها یک منشأ مشترک دارند، توسط هیچ یافته علمی معتبری، چه در ابتدای طرح نظریه و چه پس از آن، اثبات نشد. تقریباً 150 سال از بیان این فرضیه می گذرد و همه تلاش هایی که صورت گرفت تا نظریه تکوین را بالا بکشد، بی اثر باقی مانده است. فسیل های استخراج شده از دل زمین، نشان می دهند که میمون ها همیشه به شکل میمون و انسان ها همواره به شکل انسان بوده اند و اجداد واحدی نداشته اند. به دلیل ناامیدی غالب شده بر تکوین گرایان به دنبال ساختارشناسی فسیل ها و البته شکست در ارائه گواهی علمی، همه آن چه که آنان توانسته اند انجام بدهند، معرفی کردن اسکلت هایی بوده که از لحاظ توالی و توارث، هیچ اعتباری ندارند و همچینن بررسی فسیل هایی که مدت هاست تقلبی بودن آنها به اثبات رسیده است. در واقع، آنان همه انواع نیرنگ ها را به کار بسته اند و حتی حقه Piltdown Man را هم به کار بردند. در تشرح یک داستان ساختگی از تکوین انسان، تکوین گرایان از دیدگاه خود یک توالی تکوینی و شجره خانوادگی بر پایه مجموعه ای از اسکلت های کشف شده یا ابروها و پیشانی هایی برآمده طراحی کرده اند، اما تفاوت های ساختاری که آنها در مقایسه اسکلت ها کشف کرده اند و نام می برند، دلیل برصحت نظریه تکوین و سیر تکامل نیست. چرا که بعضی از این اسکلت ها به برخی انواع منقرض شده میمون ها تعلق دارد، و باقی متعلق به انسان هایی است که در گذشته زندگی می کردند. این برای تیره های انسانی مختلف بسیار طبیعی است که ویژگی های اسکلتی متفاوت داشته باشند. حتی انواع مختلف ماهی هم اسکلت بندی های متفاوت دارند برای مثال، استخوان بندی ماهی قرل آلا، هیچ شباهت و مجانستی با استخوان بندی مارماهی ندارد، در حالی که هر دوی آنها ماهی هستند. به طریق مشابه، تفاوت هایی خاص در میان اسکلت بندی تیره ها و طایفه های انسانی مختلف می تواند وجود داشته باشد. برای مثال، به طور طبیعی تفاوت هایی در فرم و حال پیشانی، برآمدگی ابرو و حجم کلی اسکلت در میان کوتوله ها، انگلیسی ها، روس ها، چینی ها، اسکیموها، نگروها و ژاپنی ها دیده می شود؛ اما این تفاوتها به این معنا نیست که یک طایفه از طایفه دیگر ریشه گرفته، یا یکی از آنها بر دیگری برتر و یا از آن پایین تر است. یک طایفه بومی، تمامی ویژگی های ساختاری خود را تا زمانی که با یک طایفه دیگر وصلت نکرده و مخلوط نشده، حفظ خواهد کرد. فارغ از این که چه میزان طول خواهد کشید، این افراد هرگز به گونه ای که ویژگی های ژنتیکی جدیدی پیدا کنند، تکوین نخواهند یافت. حجم اسکلت آنها دگرگون نمی شود و مشخصات آناتومی جدید پیدا نخواهند کرد. برای مثال، یک برآمدگی قابل توجه پیشانی در نقطه ابروها در میان اسکلت های Homo Erectus را که تکوین گرایان مدت ها آن را بدوی و ابتدایی فرض می کردند، در میان بسیاری از مردم بومی اهل مالزی می توان یافت. اگر ادعای آنان صحت داشت، در نتیجه این بومیان مالزی باید ویژگی های ظاهری و شخصیتی انسان هایی که هنوز میمون باقی مانده اند و کاملاً رشد نکرده اند را می داشتند، و این غیر قابل پذیرش است. این واقعیت که ویژگی های اسکلت Homo Erectus همچنان امروز می تواند ردیابی شود، ثابت می کند که این گونه از ساختاربندی اسکلتی؛ از گونه های بدوی نیست و البته نظریه شجره خانوادگی تکوینی هم تنها یک دروغ است. مثال های بسیار دیگری نیز می توان ذکر کرد، اما به طور خلاصه، این نظریه که میمون ها و انسان ها از یک منشأ واحد سرچشمه گرفته اند و تکامل یافته اند، غیر علمی و یک دروغ بزرگ است.

شما مدت های زیاد به این موضوع پرداختید که داروینیسم، ریشه گسترش بسیاری از مکاتب فلسفی یا سیاسی از جمله ماتریالیسم و کاپیتالیسم بوده است. چه طور این دیدگاه را توجیه می کنید؟

اگر یک مکتب، نظریه ای مطرح سازد و با وجود صدها مدرک و گواهی در همه نحله های علمی که آن را رد کرده اند، تلاش داشته باشد تا خود را بر همه جهان تحمیل کند، و تلاش هایش برای بقا در مقابله با عقل و منطق صورت بگیرد، باید گفت که هیچ اتفاق علمی و قابل پذیرشی اینجا رخ نمی دهد. من از سال های حضورم در دبیرستان به این موضوع پی بردم که همه این خونریزی ها، جنگ های جهانی، استثماربی رحمانه مردم و انقلاب ها، نمی توانند بی دلیل و اتفاقی باشند و یک پشت پرده مشترک دارند. به این دلیل که مردم، هیچ وقت در عین هم زیستی و تفاهم، یکدیگر را مورد ظلم قرار نمی دهند. این طور نیست که آنها یک روز همسایه های خوب و صمیمی باشند و روز دیگر به قتل و کشتار یکدیگر دست بزنند. وقتی در این مورد تحقیق کردم، به این نتیجه رسیدم که همه این بلایا توسط فراماسونری هدایت می شود، و دین فراماسونری داروینیسم است! ماتریالیسیم بدون داروینیسم وجود ندارد، و کمونسیم، فاشیسم، کاپیتالیسم ظالمانه و ترور هم بدون ماتریالیسم معنا نخواهد داشت. آنها که مسئول جنگ های عظیم و کشتارهای بی رحمانه در قرون 19 و 20 بوده اند، همگی داروینیست به شما می رفته اند. هیتلر، استالین، موسولینی، لنین و مائو، همگی به داروینیسم اعتقاد داشتند و به آن پای بند بوده اند و داروینیسم همواره در قلب رنج هایی که آنان بر مردم تحلیل می کردند، منزل داشته است. وقتی

این نظریه (نظریه داروین) که "طبیعت محل جنگ و نزاع است" در مورد جامعه بشری استفاده شد، گره های درونی هیتلر در مورد "نژاد برتر"، نظریه مارکس که "تاریخچه بشریت، تاریخچه نزاع لایه های اجتماعی است"، این نظریه کاپیتالیستی که "قوی باید با خرد کردن ضعیف، قوی تر شود" و استعمار جهان سوم توسط دولت هایی همچون بریتانیا و پیروی آن ها از روش های غیر انسانی، حملات نژادپرستانه و تبعیض آنان علیه مردم رنگین پوست، همگی به یک نوع توجیه و کسب حقانیت مشروع نیاز داشتند. این واقعیت حتی توسط برخی از تکوین گرایان نیز مطرح شده است. "رابرت وایت" با این که یک تکوین گراست و کتاب "حیوان ناطق" را به رشته تحریر درآورده، رنج های تحمیل شده بر بشریت از ناحیه نظریه تکوین را این گونه شرح می دهد: "نظریه تکوین، به هرحال، یک تاریخچه طولانی ووحشتناک در ارتباط با امور انسانی دارد. این نظریه بعد از مخلوط شدن با فلسفه سیاسی در آستانه قرن جدید، برای شکل دادن ایدئولوژی مبهمی که به عنوان داروینیسم اجتماعی شناخته می شود،بازیچه ای در دست نژاد پرستان ،فاشیست ها وانواع بی رحم کاپیتالیست ها شد.اما آن هدف ،از آن پس محو شد و داروینیسم به طور کامل سقوط کرد. مردم دیدند که داروینیسم یک نیرنگ است و تقریباً غیرممکن است که داروینیسم به زندگی برگردانده شود."

برای اطلاعات بیشتر به  کتاب *نیرنگ تکامل  * نوشته هارون یحیی  مراجعه فرمایید .

SALIX BABILONIKA    (بید مجنون )

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ یک شنبه 5 تير 1390برچسب:, ] [ 3:22 ] [ دکتر هادی ر ]

.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آرشيو مطالب
امکانات وب
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 56
بازدید هفته : 4
بازدید ماه : 159
بازدید کل : 7061
تعداد مطالب : 25
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1


قالب میهن بلاگ download قالب بلاگ اسکای اخلاق اسلامی قالب وبلاگ دیکشنری آنلاین ایجاد فرم تماس ایجاد گالری عکس نمایش اوقات شرعی تقویم جلالی رتبه سنج گوگل مترجم سایت نمایشگر آی پی گوگل ساخت کد صوتی آنلاین آمارگیر فونت های زیباساز تغییر شکل ماوس فال حافظ فال عشق طالع بینی هندی طالع بینی ازدواج بازی آنلاین